پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۳۱
خداوند با انتخاب علی (ع) دین خود را کامل کرد

حوزه/ حضرت آیت الله مکارم شیرازی گفتند با انتخاب امام علی (ع) نبوّت قطع و ناتمام نماند، بلکه به سیر تکاملی خود ادامه داد، خداوند با انتخاب علی(ع)، به عنوان خلیفه مسلمانان، شخصیّتی که نیرومندترین، آگاه ترین و عالم ترین مسلمان پس از رسول اکرم (ص) بود، دین خود را کامل کرد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیت الله مکارم شیرازی در نوشتاری به موضوع آیات غدیر؛ آیه اکمال دین پرداخته اند و آورده اند:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

از مهمترین آیات اثبات کننده زعامت و خلافت بلافصل امیرمومنان علی (علیه السّلام)، آیات نازل شده در روز غدیر است؛ آیه «تبلیغ» یا «بلاغ» و آیه «اکمال دین» در این روز نازل شده اند که ضروری است که دلالت آنها بازخوانی شود. جهت پرهیز از اطاله کلام و رعایت حوصله مخاطب محترم، در مقاله ای مجزّا به بررسی دلالت آیه «تبلیغ» پرداختیم و اینک در این مجال، دلالت آیه «اکمال دین» بررسی می شود. امید می رود که مورد قبول حضرت حق، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) و جانشین برحق ایشان واقع شود.

آیه اکمال دین

خداوند در آیه سوّم سوره مائده می فرماید: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً...؛ امروز کافران از [زوالِ] آیینِ شما، مأیوس شدند؛ بنابراین، از آنها نترسید! و از [مخالفت] من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین [جاودانِ] شما پذیرفتم...».

دورنمای بحث‏

در این آیه شریفه سخن از یک روز بسیار بزرگ و با شکوه است، که نقطه عطفی برای مسلمانان شمرده شده است. روزی که یأس دشمنان، إکمال دین، إتمام نعمت های الهی و رضایت و خشنودی پروردگار، ارمغان آن است. راستی این روز، چه روزی بوده است؟

شرح و تفسیر

روز اکمال دین و اتمام نعمت‏

«الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ»

هر چند دشمنان اسلام و کفّار لجوج و عنود از ابتدای بعثت تا آخرین روزهای زندگی پیامبر (صلّی الله علیه و آله) با حربه‏ های مختلف به‏ جنگ اسلام آمدند و در هر مرحله ‏ای که شکست خورده امیدوار به آینده بودند؛ ولی در هنگام نزول آیه فوق حادثه ‏ای رخ داده است که نه تنها دشمن شکست تازه‏ ای خورده بلکه امید آینده او هم ناامید شده است.

بنابراین، کفّار برای همیشه از زوال و نابودی دین شما مأیوس گشتند.

«فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ»

با این نصرت و پیروزی بزرگ، که در این روز حاصل گشته، دیگر از دشمنان و کفّار در هراس نباشید، از ناحیه آنها خطری شما را تهدید نمی ‏کند، بلکه از مخالفت با فرامین و اوامر الهی بترسید؛ زیرا در این شرایط خطر اصلی از هوی‏ و هوسها و دوری از خداوند نشأت می‏ گیرد.

«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی‏»

در این روز با شکوه و پراهمّیّت، دین شما بر اثر حادثه ‏ای که رخ داد کامل گشت و نعمت های الهی بر شما مسلمانان تمام و کامل شد.

«وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»

شکوه و عظمت امروز و حادثه ‏ای که در آن اتّفاق افتاده، بقدری فراوان است که خداوند اسلام را به عنوان آیین همیشگی پذیرفته است.

آن روز، چه روزی بوده است؟

روزی که آیه شریفه از آن سخن می‏ گوید، دارای چهار ویژگی مهم است.

اوّل: روزی است که باعث یأس و ناامیدی کفّار شد.

دوم: روزی است که مایه اکمال دین گشت.

سوم: روزی است که خداوند نعمتش را بر مسلمانان تمام کرد.

چهارم: روزی است که خداوند راضی شد که دین اسلام، دین همیشگی مردم باشد.

راستی این روز بزرگ، با این ویژگیهای چهارگانه، چه روزی بوده است؟

برای رسیدن به پاسخ این سؤال، دو مسیر را می‏ توان طی کرد:

راه اوّل: تأمّل و تعمّق در مضمون خود آیه و مطالعه و تفکّر پیرامون آن، با قطع‏ نظر از روایات و احادیثی که در ذیل آن وارد شده و با صرف نظر از آراء و افکار مفسّران و محدّثان و دانشمندان و سایر نشانه‏ ها و قرائن خارجی می ‏باشد.

راه دوم: تفسیر آیه با استفاده از روایات شأن نزول و آراء و نظریّات مفسّران می ‏باشد.

تفسیر آیه بدون قرائن خارجی‏

آیه شریفه با کدام یک از حوادث زمان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) قابل تطبیق است؟

در پاسخ این سؤال فخر رازی دو نظریّه، و مرحوم طبرسی نظریّه سومی بیان کرده است.

ما با استعانت از خداوند و با تکیه بر عقل و منطق و بدور از تعصّب و احساسات و به گونه ‏ای که در عین طرح بحث علمی، ضربه ‏ای به وحدت مسلمین جهان وارد نشود، این نظریّات سه‏ گانه را بررسی می ‏کنیم.

نظریّه اوّل: یکی از نظریّاتی که فخر رازی در تفسیر آیه شریفه مطرح کرده این است که کلمه «الیوم» در این آیه در معنای حقیقی خود به کار نرفته است، بلکه معنای مجازی دارد، بدین معنی که «یوم» در اینجا به معنای «دوران» و «یک برهه از زمان» است؛ نه یک قطعه کوتاه از زمان.

طبق این نظریّه، آیه نظر به روز خاص و حادثه ویژه‏ ای ندارد، بلکه از شروع و آغاز دوران عظمت اسلام و فرا رسیدن دوران یأس و ناامیدی کفّار خبر می‏دهد، مخصوصاً که استعمال کلمه «یوم» در این معنای مجازی در بین مردم متعارف است؛ مثل این که گفته می‏ شود: «دیروز جوان بودم و امروز پیر شدم»، یعنی دوران جوانی گذشت و دوران پیری فرا رسید، نه این که حقیقتاً روز گذشته جوان بوده و امروز پیر گشته است!

ولی پاسخ این نظریّه واضح و روشن است؛ زیرا معنای مجازی و غیر حقیقی، نیاز به قرینه روشنی دارد. آقای فخر رازی چه قرینه روشنی برای این معنای مجازی ارائه می‏ کند؟

نظریّه دوم: منظور از «الیوم؛ امروز» در آیه شریفه، معنای حقیقی آن و روز خاص و معیّنی است و آن روز، روز عرفه، هشتم ماه ذی القعده، می ‏باشد. روز عرفه حجّة الوداع، آخرین سفر حجّ پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) که در سال دهم هجرت واقع شد.

و لکن این نظریّه نیز قانع‏ کننده نیست، زیرا مگر روز عرفه سال دهم هجرت با عرفه سال نهم و هشتم هجرت چه تفاوتی داشته که آن را ممتاز نموده است؟! اگر حادثه خاصّی در آن رخ نداده، پس چطور با این عظمت از آن یاد شده است؟!

خلاصه این که، این نظریّه هم با عقل سلیم و بدور از احساسات و تعصّبات، قابل پذیرش نیست. نتیجه این که هیچ یک از دو نظریّه فخر رازی، راز نهفته در آیه را فاش نمی‏ کند.

نظریّه سوم: مرحوم طبرسی، یکی از مفسّران زبردست و قوی شیعه، پس از نقل و ردّ دو نظریّه فخر رازی، تفسیر اهل البیت (علیهم السّلام) را در مورد آیه نقل می‏ کند که مورد قبول تمام مفسّران شیعه و علماء و دانشمندان آنهاست.

طرفداران این نظریّه معتقدند که منظور از آن روز با شکوه، که ناامید کننده کفّار بود و موجب جلب رضایت الهی گشت و دین و نعمت پروردگار کامل گشت، روز «هیجدهم ذی الحجّه سال دهم هجرت، روز عید سعید غدیر» است؛ روزی که پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) در راستای اجرای فرمان پروردگار، علیّ بن أبی طالب(علیهما السّلام) را به ولایت منصوب کرد و رسماً خلافت آن حضرت را به همه مسلمانان اعلام کرد.

سؤال: آیا این نظریّه با مضمون و محتوای آیه شریفه سازگار است؟

پاسخ: اگر با دیده انصاف و بدون پیش داوریها قضاوت کنیم، خواهیم دید که آیه شریفه کاملًا بر حادثه غدیر قابل تطبیق است. زیرا:

اوّلًا: دشمنان اسلام پس از ناکامی در تمام توطئه ‏ها، جنگ‏ها، سمپاشی ها، تفرقه ‏افکنی ها، مبارزات و خلاصه بعد از تمام تلاشهایی که برای محو اسلام داشتند، تنها به یک چیز دل بسته بودند و آن این که پیامبر از دنیا برود و پس از ارتحال آن حضرت مخصوصاً با توجّه به این که پسری ندارد تا جانشین او بشود و تاکنون نیز بطور رسمی جانشینی برای خود تعیین نکرده است، بتوانند به آرزوی خود برسند و ضربه نهایی را بر اسلام وارد کنند. امّا وقتی دیدند آن حضرت در روز هجدهم ذی الحجّه سال دهم هجرت، در صحرای غدیر خم و در بین جمعیّت انبوه و کم نظیر مسلمانان، عالم‏ ترین، قدرتمندترین، آگاه‏ ترین و نیرومندترین فرد جهان اسلام را به جانشینی خود انتخاب کرد، آرزوهای خویش را باد رفته دیدند و تنها روزنه امید آنها بسته شد و از نابودی اسلام مأیوس شدند.

ثانیاً: با انتخاب امام علی (علیه السّلام) نبوّت قطع و ناتمام نماند، بلکه به سیر تکاملی خود ادامه داد، زیرا امامت تکمیل کننده نبوّت و در نتیجه باعث کمال دین است؛ بنابراین، خداوند با انتخاب علی (علیه السّلام)، به عنوان خلیفه مسلمانان، شخصیّتی که نیرومندترین، آگاه ترین و عالم ترین مسلمان پس از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) بود، دین خود را کامل کرد.

ثالثاً: نعمت های پروردگار با نصب امامت و رهبری پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) تکمیل شد.

رابعاً: بدون شک اسلام بدون امامت و رهبری یک دین جهانی فراگیر و خاتم نخواهد شد، دین خاتم باید همواره پاسخگوی نیازهای مردم در تمام زمانها باشد و این، بدون وجود امامی معصوم در هر زمان امکان ‏پذیر نیست.

نتیجه این که، تفسیر آیه شریفه به حادثه غدیر، تفسیر قابل قبولی است؛ بلکه تنها تفسیر قابل قبول می‏ باشد.

منظور از اکمال دین چیست؟

در تفسیر این بخش از آیه‏، یعنی «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ ...» نیز سه نظریّه مطرح شده است:

۱. منظور از «دین»، «قوانین» است؛ یعنی در آن روز قوانین اسلام کامل شد و پس از آن دیگر در اسلام خلأ قانونی وجود نخواهد داشت.

و لکن در پاسخ به این نظریّه این سؤال مطرح می ‏شود که: مگر در آن روز چه قانون مهم و حادثه خاصّی رخ داد که باعث تکمیل قوانین الهی شد؟ (پاسخ به این سؤال نکته اساسی و روشنگر این آیه است).

۲. برخی معتقدند که منظور از دین در آیه فوق، حج است؛ یعنی در آن روز خاص و با شکوه، خداوند حجّ شما را کامل کرد.

ولی آیا واقعاً «دین» در لغت به معنای «حج» است؟ یا دین مجموعه‏ ای از «عقائد» و «اعمال» است که «حجّ» بخشی از آن است؟

روشن است که احتمال دوم صحیح است، بنابر تفسیر «دین» به «حج» تفسیر بی‏دلیلی است.

۳. تحقّق مضمون آیه و اکمال دین و اتمام نعمت به این بود که خداوند در آن روز مسلمین را بر دشمنان غالب و پیروز کرد و شرّ دشمنان را از سر آنها کوتاه نمود.

ولی آیا این سخن صحیح است؟! کدام دشمن مغلوب و مأیوس شد؟ مشرکان عرب که در سال هشتم هجرت، به هنگام فتح مکّه تسلیم مسلمانان شدند؛ یهودیان مدینه و خیبر و قبائل بنی قریظه و بنی قینقاع و بنی النّضیر که سالها قبل در جنگ خیبر و احزاب شکست را پذیرفتند و یا از محدوده حکومت اسلامی هجرت کردند، مسیحیان نیز با مسلمانان قرارداد صلح امضاء کردند؛ بنابراین، تمام دشمنان اسلام قبل از سال دهم هجرت تسلیم شده بودند.

بله، خطر منافقین، که خطرناک ترین دشمنان دین بودند و از پشت خنجر می ‏زدند، هنوز برطرف نشده بود. ولی چگونه آنها شکست خوردند و ناامید شدند؟

باز این سؤال بی ‏پاسخی است که همانند سؤال مطرح شده در نظریه اوّل، از سوی این نظریه ‏پردازان جوابی به آن داده نشده است.

امّا تفسیر علمای شیعه - همانطور که گذشت - پاسخ تمام این سؤالات را می‏ دهد و روشنایی خاصّی به آیه می ‏بخشد.

آری، واقعه غدیر خم و مسأله ولایت و جانشینی امیر المؤمنین (علیه السّلام) بهترین تفسیر، بلکه تنها تفسیر صحیح این آیه شریفه است؛ زیرا با این رخداد، یأس بر منافقان سایه افکند و امیدهای آنها ناامید گشت.

اعترافی جالب از فخر رازی‏

فخر رازی، مفسّر معروف و زبر دست اهل سنّت، می ‏گوید:

«قال اصحاب الآثار انّه لمّا نزلت هذه الآیة علی النّبی صلی الله علیه و آله لم یعمر بعد نزولها الّا احداً و ثمانین یوماً او اثنین و ثمانین یوماً و لم یحصل فی الشّریعة بعدها زیادة و لا نسخ و لا تبدیل البتّة؛ مورّخان و محدّثان اتّفاق نظر دارند که پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) پس از نزول این آیه شریفه بیش از ۸۱ یا ۸۲ روز عمر نکرد [حتّی سه ماه هم طول نکشید] و در این مدّت [کمتر از سه ماه] چیزی بر احکام اسلام افزوده نشد و چیزی از احکام نیز نسخ [و کاسته] نشد[۱] و قانون‏گذاری پایان یافت».[۲]

طبق گفته فخر رازی آیه شریفه فوق هشتاد و یک، یا هشتاد و دو روز، قبل از رحلت اسفبار پیامبر رحمت (صلّی الله علیه و آله) نازل شده است. با توجّه به این سخن می ‏توان محاسبه می ‏کرد که روز نزول آیه شریفه فوق چه زمانی بوده است. برای روشن شدن این مطلب لازم است تاریخ رحلت آن حضرت را بدانیم، اهل سنّت معتقدند که پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) در روز دوازدهم ربیع الاوّل به دنیا آمده است و اتّفاقاً در روز دوازدهم ربیع الاوّل نیز رحلت فرمودند.

البتّه این نظریّه در بین علماء شیعه نیز طرفدارانی دارد، از جمله مرحوم کلینی معتقد است که تاریخ وفات پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در روز دوازدهم ربیع الاوّل بوده است‏[۳] هر چند تاریخ ولادت حضرت، طبق مشهور بین شیعه هفدهم ربیع الاوّل می ‏باشد.

بنابراین باید هشتاد و یک روز، یا هشتاد و دو روز از دوازدهم ربیع الاوّل به عقب برگردیم. و با توجّه به این که سه ماه پشت سر هم سی روز نمی ‏شود، همان‏گونه که بیست و نه روز هم نمی ‏شود، باید دو ماه را سی روز و یک ماه را بیست و نه روز، یا دو ماه را بیست و نه روز و یک ماه را سی روز در نظر بگیریم.

اگر دو ماه صفر و محرّم را بیست و نه روز در نظر بگیریم، جمعاً ۵۸ روز می ‏شود که به اضافه دوازده روز ماه ربیع الاوّل هفتاد روز می ‏گردد و با توجّه به این که باید ماه ذی الحجّه را سی روز در نظر بگیریم دوازده روز دیگر به عقب بر می‏ گردیم تا هشتاد و دور روز شود، با کسر دوازده روز از ماه ذی الحجّه به هجدهم این ماه که روز عید غدیر است می ‏رسیم. بنابراین طبق این محاسبه، که موافق نظریّه علما اهل سنّت است، آیه شریفه فوق مربوط به «غدیر» می‏ شود، نه «روز عرفه»!

اگر معیار را هشتاد و یک روز هم قرار دهیم مصادف با روز پس از عید غدیر می ‏شود. و از روز عرفه فاصله زیادی دارد و هیچ هماهنگی با آن ندارد.

و اگر دو ماه صفر و محرم را سی روز در نظر بگیریم و ماه ذی الحجّه را بیست و نه روز، طبق هشتاد و دو روز، نوزدهم ذی الحجة و طبق هشتاد و یک روز، بیستم ذی الحجة زمان نزول آیه می ‏شود، یعنی آیه شریفه یک یا دو روز پس از واقعه غدیر و جانشینی امیر مؤمنان (علیه السّلام) نازل گشته و ناظر به آن حادثه مهمّ تاریخی است و هیچ ارتباطی با روز عرفه نخواهد داشت!

نتیجه این که، قرائن مختلفی وجود دارد که آیه شریفه در ارتباط با ولایت و خلافت حضرت امیر المؤمنین، علی (علیه السّلام) نازل گشته است.

شبهات آیه اکمال

سؤال: ابتدای آیه سوم سوره مائده پیرامون گوشتها حرام سخن می‏ گوید[۴] و در انتهای آن، سخن از اضطرار و ضرورت و حکم آن است‏[۵] و در وسط این دو مطلب، سخن از ولایت و امامت به میان آمده است. چه تناسبی بین مسأله ولایت و امامت و جانشینی پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، و مسأله گوشت های حرام و حکم اضطرار و ضرورت وجود دارد؟ آیا این خود شاهدی نمی‏ شود که جملات مورد بحث از آیه، ارتباطی به بحث ولایت نداشته و مطلب دیگری را تعقیب می ‏نماید؟

پاسخ: آیات قرآن مجید به صورت یک کتاب کلاسیک تنظیم نشده است، بلکه به همان شکلی که نازل می‏ گشت (و گاه با تغییرات و جابجائی ‏هائی) به دستور پیامبر (صلّی الله علیه و آله). ثبت می ‏شد، بنابراین ممکن است صدر آیه مورد بحث به خاطر سؤالاتی که از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) در مورد گوشت های حرام شده، قبل از واقعه غدیر نازل شده باشد، و بعد از مدّتی واقعه غدیر پیش آمده و آیه مورد بحث نازل گشته و کُتّاب و نویسندگان وحی آن را به دنبال حکم گوشتهای حرام ثبت کرده باشند.

سپس مسأله اضطرار یا مصداقی از مصادیق آن رخ داده و حکم آن نازل شده و ذیل آیه را که حاوی حکم اضطرار است به دنبال قسمت وسط آیه ثبت کرده باشند، بنابراین، با توجّه به نکته فوق، لازم نیست آیات تناسب خاصّی با هم داشته باشند.

توجّه به این نکته، بسیاری از شبهات و اشکالاتی که پیرامون آیات قرآن مجید مطرح می‏گردد را حل می‏ کند.

سؤال دیگر: در بحثهای قبل گفته شد که آیه سوم سوره مائده، آخرین آیه‏ای بود که بر پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) نازل گشت و با نزول این آیه، دین کامل شد و مجموعه مقرّرات و قوانین لازم بطور کامل بر پیامبر نازل گشت؛ اگر چنین است پس چرا پس از آیه مورد بحث و در ذیل همان آیه، حکم «اضطرار و ضرورت» مطرح شده است؟ اگر آیه اکمال دین، آخرین آیه است و خبر از اکمال دین و مقرّرات و قوانین آن می ‏دهد، پس این قانون جدید چیست که پس از آن نازل شده است؟

پاسخ: از این اشکال به دو صورت می ‏توان پاسخ گفت:

جواب اوّل: این که مسأله اضطرار در قحطی یا گرسنگی، که در ذیل آیه مورد بحث آمده حکم تازه و جدیدی نیست؛ بلکه یک حکم تأکیدی است. زیرا این حکم قبل از نزول آیه فوق، در سه آیه قرآن آمده است:

الف: در آیه ۱۴۵ سوره انعام، که یک سوره مکّی است، می ‏خوانیم:

«قُلْ لا أَجِدُ فِی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلی‏ طاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ بگو: در آنچه بر من وحی شده، هیچ غذای حرامی نمی ‏یابم؛ بجز این که مردار باشد، یا خونی که [از بدن حیوان] بیرون ریخته، یا گوشت خوک که اینها پلیدند، یا حیوانی که به گناه، هنگام سر بریدن، نام غیرِ خدا [نام بتها] بر آن برده شده است. امّا کسی که مضطر [به خوردن این محرّمات] شود، بی آن که خواهان لذّت باشد و یا زیاده روی کند [گناهی بر او نیست]؛ زیرا پروردگارت، آمرزنده و مهربان است».

همانگونه که ملاحظه می‏ کنید در این آیه شریفه، که در مکّه و قبل از هجرت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به مدینه نازل گشته، حکم اضطرار آمده است.

ب: در آیه ۱۱۵ سوره نحل، که قسمتی از آن در مکّه و قسمتی از آن در مدینه‏ نازل شده، چنین آمده است:

«إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ‏؛ خداوند، تنها مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را با نام غیر خدا سر بریده‏اند، بر شما حرام کرده است؛ امّا کسانی که ناچار شوند، در حالی که تجاوز و تعدّی از حد ننمایند، [خدا آنها را می‏ بخشد؛ چراکه] خدا آمرزنده و مهربان است».

در آیه شریفه فوق، که قبل از آیه مورد بحث نازل گشته، نیز حکم اضطرار آمده است.

ج: در آیه ۱۷۳ سوره بقره، که در اوائل هجرت در مدینه بر پیامبر (صلّی الله علیه و آله) نازل شد، نیز حکم اضطرار آمده است؛ و از آنجا که این آیه، شبیه آیه قبل است - البتّه با تفاوت اندکی - از تکرار آن صرف نظر می‏ کنیم.

نتیجه این که، حکم اضطرار قبل از آیه مورد بحث در سه آیه قرآن آمده است،[۶] بنابراین آنچه در آیه مزبور آمده حکم جدیدی نیست و منافاتی با آیه اکمال دین ندارد و پس از آیه اکمال دین هیچ قانون جدیدی بر پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) نازل نشد.

جواب دوم: آیات قرآن مجید به ترتیب نزول جمع‏آوری نشده است بلکه طبق دستور پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) به سبک خاصّی تدوین شده است، به عنوان مثال آیه ۶۷ سوره مائده: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ...» به یقین قبل از آیه مورد بحث (آیه سوم سوره مائده) نازل شده است، ولی به هنگام تدوین پس از آن ثبت گردیده است؛ بنابراین، مانعی ندارد که حکم اضطرار هم قبل از آیه اکمال دین نازل شده باشد، ولی به هنگام تدوین، پس از آن آیه شریفه ثبت گردیده باشد.

تفسیر آیه در سایه روایات‏

احادیث و روایاتی که در شأن نزول این آیه شریفه وارد شده، فراوان است.

مرحوم علّامه امینی «رضوان اللَّه علیه» در کتاب ارزشمند و بی‏ نظیرش، الغدیر[۷]، به صورت گسترده ‏ای پیرامون واقعه غدیر بحث کرده است. وی حدیث غدیر را، در این کتاب تحقیقی، از یکصد و ده نفر از صحابه پیامبر نقل می‏ کند؛ علاوه بر این، از هشتاد نفر از «تابعین»[۸] نیز حدیث ارزشمند غدیر را نقل می‏ کند؛ نویسنده توانمند الغدیر احادیث مربوط به این حادثه بزرگ و کم نظیر را از سیصد و شصت کتاب مختلف نقل کرده است؛ کتابهایی که قسمتی از آن، از اهل سنّت و قسمتی دیگر، از شیعه است؛ امّا نکته قابل توجّه این که تمام روایات مربوط به حادثه پرشکوه غدیر مربوط به بحث ما نمی ‏شود، بلکه تنها روایاتی که درباره نزول این آیه شریفه بحث می ‏کند مرتبط با بحث ماست و اتّفاقاً تعداد چنین روایاتی نیز کم نیست و تنها محقّق بزرگ علّامه امینی در کتاب فوق شانزده روایت در این زمینه نقل کرده است.[۹]

به برخی از این روایات توجّه کنید:

۱. سیوطی، که از علمای اهل سنّت است و در کشور مصر می‏ زیسته و در نزد اهل سنّت انسان معتبری محسوب می‏ شود، روایت زیر را در کتاب خویش نقل کرده است:

«ابو سعید خدری می‏ گوید: «لَمَّا نَصَبَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلِیّاً علیه السلام یَوْمَ غَدیرِ خُمٍّ فَنادی لَهُ بِالْوِلایَةِ، هَبَطَ جِبْرَئیلُ بِهذِهِ الْآیَةِ: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ ...».

هنگامی که پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) در روز غدیر خم، حضرت (علی علیه السلام) را به جانشینی خود منصوب کرد و ولایت او را بر مؤمنین اعلام کرد، جبرئیل نازل شد و آیه فوق را برای پیامبر آورد.[۱۰]

طبق این روایت، که از خود اهل سنّت نقل شده، منظور از «الیوم» روز غدیر خم است و آیه مورد بحث در مورد ولایت و خلافت امیر مؤمنان (علیه السّلام) نازل شده است.

۲. همان دانشمند سنّی روایت دیگری را از ابو هریره، که راوی مورد قبولی در نزد اهل سنّت است، نقل می‏ کند. طبق این روایت ابو هریره می‏ گوید:

«لَمَّا کان یَوْمَ غَدیرِ خُمٍّ وَ هُوَ یَوْمُ ثَمانی عَشَرَ مِنْ ذِی الْحَجَّةِ، قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ، فَانْزَلَ اللَّهُ: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ ...».[۱۱]

هنگامی که روز عید غدیر، که روز هجدهم ذی الحجّه است، فرا رسید، پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: «هر کسی که من مولای او هستم، این علی (یعنی علیّ بن أبی طالب، نه علی دیگر) مولای اوست» سپس آیه اکمال دین نازل شد.

این روایت نیز به روشنی بر آنچه که مورد بحث است دلالت دارد.

۳. خطیب بغدادی، یکی دیگر از علمای اهل سنّت که در قرن پنجم می‏ زیسته‏[۱۲] است، در کتاب خویش، تاریخ بغداد، به نقل از ابو هریره، چنین روایت می‏ کند:

قالَ رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله: «مَنْ صامَ یَوْمَ ثَمانَ عَشَرَةَ مِنْ ذِی الْحَجَّةِ کُتِبَ لَهُ صِیامُ سِتّینَ شَهْراً» وَ هُوَ یَوْمُ غَدیرِ خُمٍّ لَمَّا أَخَذَ النَّبِیُّ صلی اللَّه علیه و آله بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبی طالِب فَقالَ: «أَ لَسْتُ وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ» قالُوا: بَلی‏ یا رَسُولَ اللَّهِ، قالَ صلی اللَّه علیه و آله: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ» فَقالَ عُمَرُ بْنُ خَطّاب: بَخّ بَخّ لَکَ یَا بْنَ أَبی طالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلایَ وَ مَوْلای کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ‏ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ...».[۱۳]

پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: «کسی که روز هیجدهم ذی الحجّه را روزه بگیرد، معادل روزه شصت ماه برایش ثواب می‏ نویسند»[۱۴] و این روز مصادف با روز غدیر خم است که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) دست علیّ بن أبی طالب را گرفت و سپس از مردم پرسید: «آیا من پیامبر، نسبت به مؤمنان و مسلمانان از خودشان اولی نیستم؟» همه در جواب گفتند: بله، پیامبر (صلّی الله علیه و آله) (پس از این که این اقرار را از مسلمانان گرفت) فرمود: «هر که من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست». عمر بن خطاب‏[۱۵]- برای عرض تبریک خدمت امیر المؤمنین علیه السلام رسید و - گفت: ای فرزند ابو طالب! این فضیلت و مقام بر تو مبارک باشد، تو مولی و سرپرست من و تمام مسلمانان گشتی، سپس خداوند آیه شریفه‏ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ ...» را نازل کرد.

۴. حاکم حسکانی، که او نیز از دانشمندان اهل سنّت در قرن پنجم است، روایات صریح و روشنی در این زمینه در کتابش آورده، که جهت اختصار از نقل آن روایات صرف نظر می ‏شود.[۱۶]

۵. حافظ أبو نعیم اصفهانی در کتاب «ما نزّل من القرآن فی علی علیه السلام» از صحابی معروف پیامبر، ابو سعید خدری، نقل کرده که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در غدیر خم علی (علیه السّلام) را به عنوان ولی و خلیفه به مردم معرفی کرد، هنوز مردم متفرّق نشده بودند که آیه‏ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ ...» نازل شد.

در این موقع پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: «اللَّهُ اکْبَرُ عَلی‏ اکْمالِ الدّینِ وَ اتْمامِ الِنّعْمَةِ وَ رِضَی الرَّبِّ بِرِسالَتی وَ بِالْوِلایَةِ لِعَلِیٍّ علیه السلام مِنْ بَعْدی، ثُمَّ قالَ: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعِلیٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ؛‏[۱۷] اللَّه اکبر بر تکمیل دین و اتمام نعمت پروردگار و خشنودی خداوند از رسالت من و ولایت علی (علیه السّلام) بعد از من، سپس فرمودند: هر کس من مولای اویم، علی (علیه السّلام) مولای او است، خداوندا! آن کس که او را دوست بدارد دوست بدار، و آن کس که او را دشمن دارد، دشمن بدار، هر کس او را یاری کند، یاری‏اش کن و هر کس دست از یاری ‏اش بردارد، دست از او بردار».

نتیجه اینکه، از روایاتی که ذکر شد و روایات فراوانی که جهت رعایت اختصار ذکر نشد به روشنی استفاده می‏شود که آیه شریفه اکمال دین پیرامون حادثه غدیر نازل شده و گواه واضح و روشنی بر امامت و ولایت و خلافت امیر مؤمنان (علیه السّلام) است.

سخنی عجیب از «آلوسی»

علی‏رغم قرائن آشکاری که در آیه شریفه وجود دارد - که شرح آن گذشت - و روایات متعدّدی که از شیعه و اهل سنّت نقل شده است، برخی بر اثر تعصّب و لجاجت چشم بر روی همه اینها بسته و آیه شریفه را طبق میل خویش تفسیر کرده و از بحث منطقی خارج شده‏اند. از جمله این دانشمندان، «آلوسی»، مفسّر معروف اهل سنّت و نویسنده تفسیر مشروح و بزرگ‏ «روح المعانی»‏ است. او در شرح و تفسیر آیه ۶۷ سوره مائده، وقتی به جریان غدیر می ‏رسد، می‏ گوید:

«ابن جریر طبری»، از مورّخان معروف اهل سنّت، دو جلد کتاب پیرامون احادیث غدیر نوشته است، سپس (برای این که به راحتی از کنار این کتاب رد شود، بدون بحث و بررسی پیرامون روایات این کتاب) می‏ گوید: این دو کتاب احادیث صحیح‏ و ضعیف را با هم مخلوط کرده است! سپس از «ابن عساکر» نقل می ‏کند که وی احادیث فراوانی در مورد خطبه و حادثه غدیر نقل کرده است، ولی ما تنها احادیثی را از او می ‏پذیریم که از خلافت علی سخن نگوید![۱۸]

این سخن هر انسان منصفی را در اعجاب و حیرت فرو می ‏برد.

آیا ما می ‏توانیم به بهانه این که در کتابی احادیث ضعیف و غیر معتبر وجود دارد، تمام آن کتاب را مردود بدانیم؟

آیا در کتابهای معتبر اهل سنّت احادیث ضعیف وجود ندارد؟

آیا شما با این بهانه دست از آن کتابها می ‏شویید؟

انصافاً که این، سخن خنده ‏داری است. ولی بدتر از آن سخن، سخنی است که در مورد روایات ابن عساکر می ‏زند. که این سخن نهایت عناد و دشمنی او را با حقّ و حقیقت و اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) می‏ رساند. در کدام نقطه دنیا این سخن پذیرفتنی است که کسی بگوید: من آنچه با میل و هوای نفسم سازگار باشد می ‏پذیرم و غیر آن را نمی ‏پذیرم!

آیا چنین سخنی از یک انسان عادی پذیرفته است!؟

از دانشمندی مانند آلوسی چطور؟!

خوانندگان عزیز! شاید با کمال تعجّب از خود بپرسید که فردی مانند آلوسی، چگونه سخنانی این قدر بی ‏اساس گفته است؟ ولی در پاسخ باید گفت: هر کس بخواهد قضاوتی کند و خود را از پیشداوری هایش حفظ نکند، ممکن است چنین سرنوشتی پیدا کند!

پیام ‏های آیه‏

۱. ولایت ناامید کننده دشمنان‏

اگر می ‏خواهید دشمنان شما در هر زمان مأیوس و ناامید شوند به ولایت چنگ بزنید و آن را زنده نگهدارید؛ زیرا همان طور که آن روز، طرح ولایت باعث یأس‏ دشمنان گردید، امروز نیز زنده نگه داشتن و چنگ زدن به آن، باعث ناامیدی منافقان و دشمنان خواهد شد.

امروز باید همه متوجّه امام غائب از نظرها و حاضر در دلها، حضرت حجّة بن الحسن العسکری‏، عجّل الله تعالی فرجه الشّریف، باشیم و بر حول محور او بچرخیم؛ زیرا ولایت آن حضرت بهترین حلقه اتّصال تمام شیعیان با سلیقه ‏های مختلف است؛ بنابراین، زنده بودن ولایت، نویدبخش وحدت و اتّحاد و یکپارچگی است و این، آغاز خوشبختی و برق امید رهایی است، همانگونه که اختلاف و پراکندگی منشأ بدبختی و انحطاط می ‏باشد.

اگر کشورهای پراکنده اسلامی تنها به همین اصل اساسی عمل می‏ کردند و دست در دست یکدیگر می ‏دادند و متّحد و یکپارچه می ‏شدند، داستان اسفبار فلسطین هر از چند گاهی تکرار نمی ‏شد و آن مسلمانان مظلوم در مقابل چشم جهانیان پرپر نمی ‏گشتند. بنابراین، تنها راه یأس و ناامیدی کفّار تمسّک به ولایت است.

۲. اتمام دین و اکمال نعمت در سایه ولایت‏

همان طور که از آیه استفاده شد، اکمال نعمت و اتمام دین در آن روز، در سایه ولایت تحقّق یافت؛ امروز هم اتمام نعمت، چه نعمتهای مادّی و چه نعمت های معنوی، و اکمال دین، در تمام ابعاد و شاخه ‏هایش، در سایه ولایت است. بدون ولایت، هر چند به ظاهر دین عمل شود و پوسته اعمال و عبادات انجام شود، ولی بی ‏شک به مرحله قبول و پذیرش درگاه الهی نمی ‏رسد؛ بنابراین، اتمام نعمت و اکمال دین در هر عصر و زمانی در سایه تمسّک به ولایت عملی خواهد بود.

مباحث تکمیلی‏

۱. ولایت، اساسی ترین مسأله اسلام‏

در مورد اهمّیّت ولایت روایات فراوانی وجود دارد؛ یک نمونه از آن را که از امام محمّد باقر (علیه السّلام) نقل شده، جهت تکمیل بحث در اینجا می‏ آوریم:

زرارة از آن حضرت چنین نقل می‏ کند: «بُنِیَ الْاسْلامُ عَلی‏ خَمْسَةِ اشْیاءَ؛ عَلَی الصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ اْلِولایةِ. قالَ زُرارَةُ: فَقُلْتُ: وَ أیُّ شَیْ‏ءٍ مِنْ ذلِکَ أفْضَلُ؟ قالَ علیه السلام: الْوِلایَةُ افْضَلُ لِانَّها مِفْتاحُهُنَّ وَ الْوَالی هُوَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِنَّ ...؛ اسلام بر پنج پایه استوار است؛ نماز و زکات و روزه و حج و ولایت. زرارة می‏ گوید از امام پرسیدیم: کدامیک از این اصول پنج ‏گانه مهم تر است؟ امام علیه السلام فرمودند: ولایت از همه مهمتر است چون ولایت کلید رسیدن به آنهاست [و محتوای آن دستورات در ولایت تحقّق پیدا می‏ کند]آ و امام و والی، راهنمای مردم به سوی این اعمال است».[۱۹]

دو نکته در این روایت قابل توجّه و تعمّق است:

الف: نخست اینکه این پنج مسأله بی‏ جهت در کنار یکدیگر چیده نشده ‏اند، بلکه رابطه‏ ای با یکدیگر دارند.

نماز رابطه خلق با خالق است، بلکه بهترین زمان برای رابطه خلق و خالق هنگام نماز است.

زکات رابطه خلق با خلق است؛ نیازمندان، با اجرای قانون زکات، بوسیله ثروتمندان، بی ‏نیاز می‏ گردند و مشکلات اقتصادی آنها حل می‏ شود.

روزه رابطه انسان با خویشتن است؛ با ایجاد این رابطه، انسان موفّق می ‏شود که با هوای نفس خویش مبارزه کند؛ بلکه روزه سمبل مبارزه با هوای نفس است.

حج رابطه مجموع مسلمین با یکدیگر است تا با هم فکری و تبادل نظر، مشکلات و گرفتاری های جهان اسلام را حل کنند و مرهمی بر زخم های مسلمانان بنهند.

و ولایت ضامن اجرای صحیح و تبیین کننده احکام این مسائل می ‏باشد.

بنابراین، پنج اصل اساسی فوق، تصادفاً در این حدیث در کنار هم جمع‏ نشده ‏اند بلکه رابطه ‏ای منطقی و معقول با یکدیگر دارند.

ب: دیگر اینکه چرا ولایت از چهار اصل دیگر مهم ‏تر و افضل است؟

همانگونه که در خود روایت نیز آمده است، ولایت تحقّق ‏بخش نماز و روزه و حج و زکات است و محتوای این عبادات و سایر عبادتها در سایه ولایت عملی می‏ شود؛ یعنی، بدون ولایت و حاکمیّت اسلام، این دستورات نقشی است بر کاغذ، و همانند نسخه طبیب است که بدون عمل به آن، شفای دردها حاصل نخواهد شد.

ولایت به معنای اجرای قانون اسلام توسّط أئمّه معصومین(علیهم السّلام) و جانشینان آنان می ‏باشد؛ بنابراین، ولایتی از نماز و روزه و حج و زکات بالاتر است که نتیجه ‏اش حکومت اسلامی باشد؛ ولایتی که از ولایت حضرت علی (علیه السّلام) در غدیر خم نشأت گرفته باشد.

۲. ولایت دو سو دارد!

ولایت طبق تفسیری که گذشت دو سو دارد:

در یک سوی آن، ولیّ و امام و رهبر است که به هدایت خلق می ‏پردازد و مسائل و مطالب گفتنی را به مردم می‏ گوید و مسلمانها را در مقابل خطرات و توطئه ‏ها هشیار و بیدار می‏کند و نظم را بر جامعه حاکم می ‏کند و حقوق ستمدیدگان را احقاق می‏ کند و حدود الهی را اجرا می ‏نماید و امر به معروف و نهی از منکر می‏ کند.

و در سوی دیگر مردم هستند که باید سعی کنند گفتار و کردار و عقاید و افکارشان منطبق بر نظریّات و اندیشه‏ های آن بزرگواران باشد و قدم جای قدم آنها بگذارند وگرنه نمی ‏توان با تخلّف از دستورات آن بزرگواران و ارتکاب انواع خلافها و گناهان، بازهم مدّعی ولایت آن عزیزان شد.

جالب این که رئیس ساواک در یکی از بازجوئی‏ هایی که از من داشت، می‏ گفت:

«من به مولی علی (علیه السّلام)عشق می‏ورزم و دم از حبّ او می‏ زنم و ولایت او را در دل دارم، ولی اگر کسانی مخالف شاه باشند حاضرم یک میلیون نفر آنها را به رگبار ببندم!»، آیا چنین کردار و افکاری با ولایت سازگار است، یا چنین ولایتی، ولایت دروغین است؟

آری، ولایت به معنای انطباق تمام اعمال و گفتار و افکار، بر عقاید و گفتار و اعمال معصومین(علیهم السلام)، می‏ باشد.

منبع:

آیات ولایت در قرآن، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی، انتشارات نسل جوان‏، قم‏، سال ۱۳۸۶ هـ ش، ‏چاپ سوم‏، صص: ۵۳-۷۲.

پی نوشت:

[۱]. این روزها، از سوی ناآگاهان و مغرضان شبهات مختلفی مطرح می‏ شود؛ یکی از این شبهات این است که اسلام محدود به آنچه دارد نیست و باید با تفکّر و تعقّل، مطالب دیگری به قوانین و دستورات اسلام اضافه کرد، و اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بیشتر عمر می‏ کردند قوانین دیگری در قالب وحی بر آن حضرت نازل می‏ شد؛ نتیجه این که، اسلام دین کاملی نیست؛ باید آن را کامل کرد!

پاسخ: از آنچه در کلام فخر رازی آمد، پاسخ این شبهه روشن می ‏شود؛ زیرا اگر چنین بود باید در مدّت هشتاد و چند روزی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) پس از نزول آیه إکمال زنده بود آیات و قوانینی بر آن حضرت نازل می‏شد. بنابراین، از این که در این مدّت قانون خاصّی نازل نشد نتیجه م گیریم که آنچه باید گفته می ‏شد، گفته شد و اگر پیامبر سالهای دیگری هم پس از آن می ‏زیست چیزی بر قوانین اسلام اضافه نمی ‏شد.

در اینجا باید تأسّف خود را اعلام نمائیم که چرا کسانی که با مدارک و منابع اسلامی آشنایی ندارند ناآگاهانه اظهار نظر می‏کنند؟! چرا در همه جا تخصّص را قبول دارند و اظهار نظر در آن مسائل را فقط حقّ متخصّصین آن مسائل می ‏دانند، ولی در مسائل دینی هر کس به خود جرأت اظهار نظر می‏دهد؟!

[۲]. التّفسیر الکبیر، جلد ۱۱، صفحه ۱۳۹.

[۳]. اصول کافی مترجم، جلد دوم، صفحه ۳۲۳، کتاب الحجّه، ابواب التّاریخ، باب مولد النّبی صلی الله علیه و آله.

[۴]. ابتدای آیه مذکور چنین است: «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا ما ذَکَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ؛ گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک و حیواناتی که به غیر نام خدا ذبح شوند، و حیوانات خفه شده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرت شدن از بلندی بمیرند، و آنها که به ضرب شاخ حیوان دیگری مرده باشند، و باقیمانده صید حیوان درنده، مگر آنکه [به موقع به آن حیوان برسید و] آن را سر ببرید، و حیواناتی که روی بتها [یا در برابر آنها] ذبح می‏ شوند، [همه] بر شما حرام شده است؛ و [همچنین] قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوبه‏ های تیر مخصوص بخت ‏آزمایی؛ تمام این اعمال، فسق و گناه است».

[۵]. قسمت پایانی آیه مورد بحث به قرار زیر است: «فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ‏؛ اما آنها که در حال گرسنگی، دستشان به غذای دیگر نرسد، و متمایل به گناه نباشند، [مانعی ندارد که از گوشتهای ممنوع بخورند؛] خداوند آمرزنده و مهربان است».

[۶]. مضمون آیات چهارگانه اضطرار این است که انسان در مقام ضرورت و اضطرار و برای حفظ جان یا سلامتی خویش می‏تواند فقط به اندازه نیاز، نه بیشتر.

[۷]. هر چند در موضوع کتاب الغدیر، کتابهای دیگری، نظیر عبقات الانوار، المراجعات، احقاق الحق و مانند آن نوشته شده است، ولی این کتابها به پای الغدیر نمی‏رسد؛ چون مرحوم علّامه، دقیقتر و منظم‏تر بحث کرده است.

[۸]. تفاوت«صحابه» و«تابعین» در این است که صحابه به زیارت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نائل شده‏اند و در زمان حیات آن حضرت می‏زیستند، ولی تابعین موفّق به زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشده و در زمان حیات حضرتش نمی ‏زیستند، بلکه در عصر صحابه زندگی می‏کردند.

[۹]. الغدیر فی الکتاب و السّنة و الأدب، جلد ۱، صفحه ۲۳۰.

[۱۰]. الدّرّ المنثور، جلد ۲، صفحه ۲۵۹.

[۱۱]. الدّرّ المنثور، جلد ۲، صفحه ۲۵۹.

[۱۲]. در قرن پنجم هجری عنایت خاصّی نسبت به احادیث غدیر بوده است، بدین جهت در آن قرن کتابهای متعدّدی در این زمینه، تألیف شد.

[۱۳]. تاریخ بغداد، جلد ۸، صفحه ۲۹۰.

[۱۴]. روشن است که چون روزه روز هیجدهم ذیحجه برای شکرانه ولایت است این قدر فضیلت دارد و با روزه شصت ماه برابری می‏ کند. و این خود نشانه دیگری بر حادثه مهمّی است که در غدیر رخ داد وگرنه بسیار بعید به نظر می ‏رسد که چنین ثواب بزرگی برای روزه آن روز ذکر شود.

[۱۵]. بسیار عجیب است که خود عمر بن خطاب، پایه‏گذار انحراف از مسیر ولایت، از کلمه ولی در داستان غدیر، معنای سرپرستی و رهبری را فهمید؛ چون می‏گوید:« تو امروز ولی من و همه مسلمانان گشتی» وگرنه دوستی علی و عمر و سایر مسلمانان که چیز تازه‏ ای نبوده است، ولی پیروان عمر در اعصار مختلف و دانشمندانی که قطعاً از عمر باسوادترند، بر اثر تعصّب و لجاجت به شکل دیگری تفسیر کرده‏ اند!

[۱۶]. شواهد التّنزیل، جلد اوّل، صفحه ۱۵۷.

[۱۷]. تفسیر نمونه، جلد ۴، صفحه ۲۶۶.

[۱۸]. روح المعانی، جلد ۶، صفحه ۱۹۵.

[۱۹]. اصول کافی، جلد ۳، صفحه ۳۰، کتاب الایمان و الکفر، باب دعائم الاسلام، حدیث ۵.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha